این روزها مشغول چه چیزهایی هستم؟

برای من نوشتن خیلی کار سختیه. تصمیم گرفته بودم هر هفته پنج تا هفت پست رو اینجا منتشر کنم که نشد،نتونستم.

تصمیم گرفتم موضوع رو خیلی به خودم سخت نگیرم و این قرار رو دوباره با خودم بزارم،میخوام بنویسم حتی اگه دری وری باشه.

محمدرضا توی این پستش،در مورد وبلاگ نویسی پیشنهادای خوبی داده که دو موردش از همه بیشتر نظرمو جلب کرد :۱- هر روز بنویس ۲-برای خودت بنویس نه مخاطب.

محمدرضا میگه  «وبلاگ نویسی،اگر با جان و دل و برای خودت نباشد،برای هیچکس هم دوست‌داشتنی نخواهد بود.»

خب بریم سراغ موضوع اصلی،این روزها مشغول چه چیزی ام؟

این روزها خیلی ناراحتم،برای زن‌ عموی خدا بیامرزم،عموم و دخترعموهام.از دست دادن خیلی سخته،از دست دادن همسر برای عمو و مادر برای دخترعموهام.برای یک دختر پنج ساله خیلی زوده زندگی رو بدون مادر ادامه بده.تنها کاری که از دستم برمیاد دعا برای شادی روح زن عمو و طلب صبر برای عمو و دخترعموهامِ.

چالش تغییر رو همچنان ادامه میدم ،در هفته یک روز هم حق استفاده از مرخصی دارم که معمولاً از این فرصت فردای روزهای سنگین کاری استفاده می‌کنم.

برای نظم بیشتر و ثبت کارها،این صفحه رو طراحی کردم و بنظرم تاثیر خوبی تو روند چالش داشته.(برای بزرگنمایی روی تصویر کلیک کنید)

یک دوره آموزشی آنلاین ثبت نام کردم و دارم روش کار میکنم و بعداً حتما راجع بهش بیشتر صحبت می‌کنم.

تمرین و باشگاه هم خوشبختانه از زمان شروع چالش تغییر منظم تر شده ولی باید شدّت تمرین رو یمقداری پایین بیارم تا طول روز خسته و کوفته نباشم.

و در ضمن سوالی که این روزها ذهنم رو مشغول کرده اینه که به چه کاری واقعاً علاقه دارم؟چه رویایی دارم؟ هر چقدر هم فکر می‌کنم براش جوابی پیدا نمی‌کنم که این منو خیلی میترسونه.کارم برام جذابه و دوسش دارم ولی آیا واقعاً علاقه قلبی و رویام هم به حساب میاد؟نمیدونم.

امیدوارم بتونم هرچه زودتر براش جوابی پیدا کنم.