بعد از چندین روز خواب نامناسب و زندگی جغدگونه ،امروز ساعت ۵ صبح بیدار شدم. چندین روز بود که میخواستم سال ۴۰۱ را مرور کنم،تا ببینم چه اشتباهاتی داشتهام و چه کارهای درستی انجام داده بودم تا با دید بهتر و بازتری برای ۱۴۰۲ برنامهریزی کنم. چند روز پیش هم اراده کردم انجام دهم ولی ناقص ماند.
رفتم سراغ عکس ها،از ابتدای ۴۰۱ تا پایان سال .
احساسم نسبت به عکس ها تقریباً یکسان بود،چه عکسهایی که در روزهای پرغم گرفته شده بودند و چه آنهایی که لبخند شادی بر لبم بود. به تمام عکسها حس خوبی داشتم با کمی حس دلتنگی.
نمیدانم این خاصیت عکس است یا مغز ،ولی هرچه هست خوب است.
به نتیجه ای رسیدم : تنها چیزی که برایمان باقی میماند فقط نتیجه ها است. نتیجه تلاش برای رشدمان و نتیجه روابطی که ساخته و یا نساخته ایم .

این عکس یادگاری هم اینجا باشد.
به قول محمدرضا آغاز سالی جدید اتفاق خاصی نیست،قرار نیست با مقلب القلوب خواندن چیزی تغییر کند . ولی ما فکر میکنیم در یک لحظه ناگهان حالی به حالی دیگر تبدیل میشود و قرار است اتفاق های جدیدی برایمان بیفتد . بهرحال حس بودن در نقطه شروع و نقطه آغاز میتواند انگیزهی خوبی برای برنامه ریزی و هدفگذاری باشد .
پ.ن:در این پست محمدرضا در مورد برنامه ریزی برای سال جدید مطالب بدرد بخوری گفته شده.بد نیست سری بهش بزنید…