همچنان نتونستم قولی رو که به خودم داده بودم عملی کنم.فکر کنم دلیلش رو بدونم،کمالگرایی.هنوز نتونستم با خودم کنار بیام هر نوشته ای رو منتشر کنم .
فشار روحی مضاعفی که هفتهی قبل رو دوشم بود کار رو سخت تر میکرد ،چند روزی هم نتونستم برنامه و چالش تغییر رو اجرا کنم.
محیطی که توش قرار میگیریم خیلی میتونه تو عملکرد ما تاثیر بزاره.منظور از محیط، آدمهای اطرافمونن.بازخورد هایی که میگیریم خیلی مهمن،گاهی ممکنه انگیزهمونو بیشتر کنه و گاهی هم،میتونه پتکی باشه بر سر انگیزه .
به شخصه اگه کسی میخواد تغییری تو زندگیش ایجاد کنه و من ببینمش،حتماً تشویقش میکنم و الگو میگیریم که چالش تغییر مثالیست برای اثبات این رفتار .
درسته حتی حرف های منفی ای که توی مسیر از دیگران میشنویم باعث میشه با انگیزه بیشتر راهمون رو ادامه بدیم ولی بازخورد مثبت ،تاثیر بیشتری داره.
گاهی شاید دیگران، کسانی باشند که خود کاری برای انجام ندارند و فقط با کارهایی که تو در حال انجامشان هستی کار دارند.
راستش این پست مصطفی رو دیدم و حس حسادت من رو فعال کرد.این پست من ،پست گلایه از شرایط و محیط و اطرافیان نیست ولی چقدر خوبه که اطرافیانت کسانی باشند که به تو حس خوب میدن و نه حس منفی.
یکی بهت میگه باریکلا چقدر خوبه که تصمیم گرفتی صبح زود بیدار شی و دیگری میگه دیوونهای صبح بیدار میشی و نمیزاری ماهم بخوابیم؟ نمیتونید من رو متهم کنید به این که حرفهای دیگران رو جدی میگیرم.بهرحال ما انسان ها موجودات اجتماعی هستیم و طبیعتاً رفتارهای دیگران با ما تصویری که از خود، توی ذهنمون داریم رو برای لحظه ای میتونه خراب کنه(عزت نفس رو کاهش بده).
دیدن همهی اینها من رو توی برای ادامه مسیرم مصمّم تر میکنه،تموم این چالش ها، تغییر ها،یادگیری ها برای تصمیمیست که خیلی وقت قبل گرفتم ،و الآن راجع بهش حرفی نمیزنم.
این نوشته رو با این جمله تموم میکنم:
کسی که حرفهای مردم را جدی بگیرد به همانجایی میرسد که مردم رسیدند،هیچجا
سعی میکنم یاد بگیرمش…
پ.ن: عکس شاخص ،کوه های شمال تهران از دید ساختمان تلویزیون ،۱۹ دی ماه ۱۴۰۰
درسته. آدمها از دید خودشون ما رو میسنجند نه طبق تواناییها و علایقِ ما… برای همینه که اختلافنظر در هر موضوعی اتفاق میوفته. اما باید مثل چشمه روان بود و گذر کرد. آب در هنگام گذرش با موانع زیادی روبهرو میشه ولی مهم اینه که گذر کنیم و در نهایت خودمون تصمیمگیرنده باشیم؛ اینکه برای پیشرفت و سبكِ زندگی ایدهآل قدم برمیدارید، ستودنیه. ولي نه برای همه. حتی اگر فقط خودتون به خودتون ایمان داشته باشید هم کافیه.
در کنارش خواستم بگم اگر نکاتِ نگارشي رو هم درست رعایت کنید، پستهاتون چشمنوازتر هم میشن^^
مثال قشنگی بود،مثل چشمه عبور کن…
راستش برای پیشرفت و سبک زندگی ایده آل تلاش نمیکنم ،چون نه میدونم پیشرفت یعنی چی و نه معنی سبک زندگی ایدهآل رو میدونم،فقط در حال تلاشم تمام توانم رو زندگی کنم.
بقول آقامعلم “ما بهرحال دنیارا با آرزوهای دست نیافته ترک خواهیم کرد ،
اما مهم این است که توان صرف نکرده باقی نماند.“
چقد خوب میشد اگه آدما میفهمیدن که در برابر بقیه مسئولن ، اگه متوجه میشدن که کلمات و جمله هایی که به زبون میارن ممکنه چه تاثیری رو زندگی طرف مقابلشون داشته باشه در این صورت برای حرف زدن بهترین و قشنگ ترین واژه ها و جمله هارو انتخاب میکردن … البته این عقیده ممکنه در حد یک فانتزی بمونه چون خودمم اکثر اوقات بهش پایبند نیستم.