امشب هوای نوشتن دارم،نه هوایی هوسگونه،به التزام دست به نوشتن زدم. امشب در من حسیست که نمیدانم چیست. در کدامین دسته قرار میگیرد،غم؟ ترس؟یا که چه؟ ولی هرچه هست دوز اضطرابش بیشتر و حسِ زبونی. زبونی از بازآفرینی ارادههای کُهنه. این سکوت را بسیار دوست میدارم،سکوتی که با وجود این دو موجود دوستداشتنی و خرابکاریهایشان …
ماه ها پیش پستی به مناسبت تولد ۲۴ سالگیام با عنوان لحظات آخر ۲۳ سالگی منتشر کردم .پنداری که دو ماه پیش باشد ولی دو سال از آن میگذرد. شرایط بسیار متفاوتتر از اکنون بود و تجربهام هم بسیار کمتر. هر سال که جلوتر میرود بیشتر از قبل گذشت زمان سرعت میگیرد. تمام لحظات ۲۲ …
میخواستم بعد این پست ادامهی معرفی عطر رو منتشر کنم و البته تا یک جاهایی هم پیش بردمش ولی امشب نیاز دارم از خودم بنویسم. اونقدی مینویسم که با مغز رها برم تو رختخواب ،علیرغم اینکه بشدت خستهام و از ۸ صبح دانشگاه و بعد هم شیفت بودم . نمیدونم چرا یه روزایی اینجوری میشیم. …
خاطرات مربوط به حس بویایی بسیار غنی و پر دوام است.«جان اشتاین بک» احتمالاً این نوشته ،نوشتهی طولانیای خواهد شد.قراره هرچیزی راجع به عطر که بعد حدود سی ماه تجربه و تست تعداد زیادی کار تا به الآن یاد گرفتم رو خلاصهوار بنویسم. سعی میکنم نوشتهای نسبتاً چکیده و یونیکی از آبدربیاد. عطر،که به اشتباه …
وقتی که نوشتن مستمر رو شروع میکنم اون علیای که باید دوست داره بیدار شه ،حسش میکنم، کلاً همهی ما ادما تا آخر عمر در دو حالت زندگی میکنیم یا خودمونو گم کردیم(نشناختیم) و داریم از واقعیت فرار میکنیم و سرمون رو گرم نگه میداریم تا زحمت پیدا کردن(شناختن) خودمون رو به خودمون ندیم یا …
تصمیم بر این بود که بنویسم،هرچه بیشتر بهتر.هرچیزی که میتوانم،خزعبل،از غم ها،از شادی ها و هرچیز دیگر تا عادتی که فراموش شده بود و در دورهای نقطه روشنی در تاریکی بود دوباره بازیابی شود. برای نوشتن باید بیشتر خواند،باید بهانهای پیدا کرد برای نوشتن به واسطه خواندن نوشتههای کسانی که پذیرفتهایمشان.و برای من خواندن …
میخوام راجع به موضوعی بنویسم که حدود سی ماهی هست غرق در دنیاشم،دنیای عطر و روایح. ازونجایی که خودم رو متممی میدونم و اخیراً هم محمدررضا یک پست راجع به عطر توی روزنوشته ها منتشر کرد بیشتر ترغیب شدم بنویسم. با دونستن این موضوع که برای دیگران زندگی نمیکنیم ولی بازخورد مثبت گرفتن میتونه تاثیر …
۱-امشب بیست دقیقه روی تختم دراز کشیدم،یک موسیقی گذاشتم و به نور آبی چراغخواب خیره شدم و سعی کردم به هیچی فکر نکنم،افکار مزاحم زیاد بود ولی بهشون اهمیتی ندادم. چه حس خوبی… خیلی وقت بود تجربش نکرده بودم .خلوت با خود به این سبک توی این قرن خیلی سخت شده، علتش هم استفاده از …
خیلی وقت بود ننوشته بودم و فاصلهی هر بار نوشتنم داره بیشتر و بیشتر میشه چون دارم بیشتر و بیشتر از خودم فاصله میگیرم . بزور و کشان کشان خودم رو مجبور کردم بیام پای لپتاپ و همزمان هم دارم اهنگ cry از cigarettes after sex رو گوش میدم. وقتی نمینویسم یعنی درگیرم ،با زندگی،با …
توی یک عمل انتحاری تصمیم گرفتم وردپرس رو از روی هاست پاک کنم و مجدداً سایت رو راه اندازی کنم .شهریور ماه ،ماه پر دردسر و پرمشغلهای بود،از پیدا کردن خونه بگیر تا کنار اومدن و آشنایی با شهری که تازگیا اومدم.بجنورد. قرار گذاشته بودم تا مهرماه دورهای رو که شروع کرده بودم رو …