آیا باید به حرف دیگران اهمیت بدهیم؟ آیا نوشتن راجع به این موضوع یعنی اینکه به حرفهای دیگران اهمیت میدهیم؟ در جواب سوال اول،باید بگم بله،بسیار زیاد. من هیچوقت این جمله را << نگو کی گفته ببین چی گفته >> درک نکردم . وقتی در ترم اول ساکن خوابگاه در محلهی منیریهی تهران بودم، بندهی …
<< بزرگ شکست بخورید. در زندگی ،روزی ،بدون استثنا شکست خواهی خورد. خودَت را خجالت زده خواهی کرد ،در چیزی گند خواهی زد. شکست بخور،شکست تلاشی است که دستاورد آن ،انسان جدیدتریست که کمتر میترسد.>> شیفت شب،چه زمان خوبیست برای خلوت با خود ،مرور گذشته، تصمیم گیری برای آینده . ابتدای هر شکست نقطه عطفیست …
وارد نمودن اطلاعات
ببین همیشه خراشی است روی صورت احساس. همیشه چیزی به نرمی قدم مرگ میرسد از پشت، و روی شانه ما دست میگذارد و ما حرارت انگشتهای روشن او را، بسان سم گوارایی، کنار حادثه سر میکشیم.<سهراب> روزهای آخر فروردین ماه خزانی میگذرد ولی بسیار ناهمگون با خزان. وارون سرانجام خزان که به خاموش شدن نفس …
امشب هوای نوشتن دارم،نه هوایی هوسگونه،به التزام دست به نوشتن زدم. امشب در من حسیست که نمیدانم چیست. در کدامین دسته قرار میگیرد،غم؟ ترس؟یا که چه؟ ولی هرچه هست دوز اضطرابش بیشتر و حسِ زبونی. زبونی از بازآفرینی ارادههای کُهنه. این سکوت را بسیار دوست میدارم،سکوتی که با وجود این دو موجود دوستداشتنی و خرابکاریهایشان …
میخواستم بعد این پست ادامهی معرفی عطر رو منتشر کنم و البته تا یک جاهایی هم پیش بردمش ولی امشب نیاز دارم از خودم بنویسم. اونقدی مینویسم که با مغز رها برم تو رختخواب ،علیرغم اینکه بشدت خستهام و از ۸ صبح دانشگاه و بعد هم شیفت بودم . نمیدونم چرا یه روزایی اینجوری میشیم. …
خاطرات مربوط به حس بویایی بسیار غنی و پر دوام است.«جان اشتاین بک» احتمالاً این نوشته ،نوشتهی طولانیای خواهد شد.قراره هرچیزی راجع به عطر که بعد حدود سی ماه تجربه و تست تعداد زیادی کار تا به الآن یاد گرفتم رو خلاصهوار بنویسم. سعی میکنم نوشتهای نسبتاً چکیده و یونیکی از آبدربیاد. عطر،که به اشتباه …
وقتی که نوشتن مستمر رو شروع میکنم اون علیای که باید دوست داره بیدار شه ،حسش میکنم، کلاً همهی ما ادما تا آخر عمر در دو حالت زندگی میکنیم یا خودمونو گم کردیم(نشناختیم) و داریم از واقعیت فرار میکنیم و سرمون رو گرم نگه میداریم تا زحمت پیدا کردن(شناختن) خودمون رو به خودمون ندیم یا …
تصمیم بر این بود که بنویسم،هرچه بیشتر بهتر.هرچیزی که میتوانم،خزعبل،از غم ها،از شادی ها و هرچیز دیگر تا عادتی که فراموش شده بود و در دورهای نقطه روشنی در تاریکی بود دوباره بازیابی شود. برای نوشتن باید بیشتر خواند،باید بهانهای پیدا کرد برای نوشتن به واسطه خواندن نوشتههای کسانی که پذیرفتهایمشان.و برای من خواندن …
میخوام راجع به موضوعی بنویسم که حدود سی ماهی هست غرق در دنیاشم،دنیای عطر و روایح. ازونجایی که خودم رو متممی میدونم و اخیراً هم محمدررضا یک پست راجع به عطر توی روزنوشته ها منتشر کرد بیشتر ترغیب شدم بنویسم. با دونستن این موضوع که برای دیگران زندگی نمیکنیم ولی بازخورد مثبت گرفتن میتونه تاثیر …