فرض کنید
تو راه برگشتیم،اوایل غروبه،غروب بشدت زیبا و پررنگ،باد خنک میاد،هوا رو عمیقاً استشمام میکنی،چقدر بوی خوبی …
انقدر بازی کردی خستهای،یک دست لباس تازه به تن کردی چون قبلیا خیس شدن،خیلی توی رود بازی کردی.
طبیعت توی اردیبهشتیترین حالت خودشِ،توی ماشین اکثراً خوابن و تو داری غروب رو تماشا میکنی،توی مسیر مزرعه های شقایق رو میبینی،با خودت میگی چه دنیای شگفت انگیزی!
هیچ دغدغه ای نداری و منتظری وقتی رسیدی خونه بشینی پای بازی کامپیوتری که تازه خریدی.
خاطره ای خیلی آشنا برای خودم،وقتایی که از سد تبارک قوچان برمیگشتیم . هرچی که من رو یاد اون روزها بندازه عاشقش میشم. مثل این موزیک.
پ.ن:ایراد فایل موزیک برطرف شد.
پ.ن۲: با هندزفری گوش بدید:)